سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

از شير گرفتن

از روز جمعه 15 شهريور  - يك سال و هشت و نيم ماهگي - شروع كردم ،در واقع من و سروشا شروع كرديم به از شير گرفتن سروشا . اگه بگم سخته بايد بگم سختيش قاعدتا براي سروشاست . روز جمعه مرتب سرش رو گرم ميكردم و سعي ميكردم بهش محبت بيشتري كنم خصوصا لمسي . براي خواب عصر و بخصوص شبش كه عادت داشت با مي مي بخوابه زياد اذيت نشديم . خوابش كه گرفت گذاشتمش رو پام همين طور كه تكون ميدادمش براش كللللي شعر خوندم تا خوابيد . لازم به ذكره از تاكتيك چسب زخم استفاده كردم . بازم لازم به ذكره از تكنيك كاهش تدريجي جواب نگرفتم . شنبه كلاس داشتم . اون روز ارائه هم داشتم بهمين خاطر براي امادگيش دو ساعت زودتر رفتم مديري*ت صن-عتي . خلاصه بگم گرچه كلاس جذذذابي بود ول...
17 شهريور 1392

روز نوشت

صبح كه سروشا رو بردم خونه مامان ،تا گذاشتمش تو رختخواب بيدار شد . با حالت بغض ميگه ليلا مي مي . منم پيشش موندم. 45 دقيقه ميگذره و سروشا با اينكه غرق خوابه مقاومت ميكنه تا نخوابه و چشماش رو بزور هرازگاهي باز ميكنه و خوابش سنگين نميشه . يكبار هم كه از مي مي جدا شده و قشنگ خوابش برده بود تا بلند شدم بازم قضيه تكرار شد . ديگه بعد كلنجار با خودم سروشا رو دادم بغل مامانم و باهاش خداحافظي كردم و اومدم ( اصلا دوست ندارم قال بذارمش . به نظرم احمقانه است ) . بميرم گريه ميكرد ميگفت "زود بيا " . مردم . مردم . مردم . تو ماشين كه نشستم بغض گلومو فشار ميداد ديگه خودمو رها كردم  زار ميزدم . چه درد بديه اينكه فكر كني براي بچت داري كم ميزاري يا عزيزدلت...
12 شهريور 1392

20 ماهگي

سروشا يك سال و هشت ماهه شد . عزيزم 20 ماهگيت مبارك دخترم تازگي شعر ميخونه : • اولين شعري كه خوند : تاپ تاپ آبباسي خدا منو ننداسي ( با مقدار زيادي نازو بصورت اسلوموشن ميخونه)البته حالا كه يادم مياد اولين شهري كه ميخوند  چشم چشم دو ابرو بود . • اتل متل توتوئه گابش بده ممستون ( منظور همون هندستون هست ) • شعراي تلويزيون بخصوص شبكه پويا و حسني رو هم خيلي دوست داره . بخصوص شعر نقاشي شبكه پويا . واي " نقاشي نقاشي " رو اينقده خوشگل ميگه فداش شم . تو هر عبارتي يه كلمشو حفظه و ميخونه . گاهي شماره تلفن تبليغ هارو هم بعضي عدداش رو بلند ميگه ! . • موزيك بزرگسال هم كه گوش ميده چون بهرحال ناناي حس...
6 شهريور 1392
1